الماس: سمبل زیبایی و عشق جاویدان
الماس تا پیش از آن که تراش داده شود و به حداکثر درخشش خود برسد همانند دیگر سنگ ها به نظر می رسد. در زیر به برخی اصطلاحات رایج در صنعت طلا و جواهر در خصوص تراش و ویژگی های الماس خواهیم پرداخت.
A |
|
|
Abrasion |
سایش |
شکاف های بسیار کوچک در امتداد محل تلاقی فست ها، که به جای فست های تیز موجب پدید آمدن خطوط سفید رنگ شود. |
Asscher Cut |
تراش آسچر |
نوعی تراش فانتزی به شکل تراش زمردگون مکعبی است که آسچر، تراش دهنده ی الماس و اهل آمستردام هلند آن را در سال 1990 ابداع کرد. |
B |
|
|
Baguette Cut |
تراش باگت |
نوعی تراش مستطیل شکل کوچک که ممکن است یک سمت آن باریک تر باشد. |
Bearding |
ریش شدن |
ترک های متعدد مو مانند و بسیار ریز که داخل الماس وجود دارد. |
Bezel |
بزل |
فست ( پخ ) هایی بر روی تاج یا قسمت فوقانی الماس که بالای کمربند الماس قرار دارد. |
Blemish |
نقص |
ناخالصی های سطح موجود بر روی الماس |
Bort |
خرده الماس |
الماس های صنعتی ( دارای درجه صنعتی) ، الماس هایی که برای مصارف جواهر سازی کاربرد ندارند. |
Bow tie |
پاپیون |
خروج نور از قسمت انتهایی الماس های دارای تراش فانتزی باعث پیدایش محدوده ای سایه گون و قابل روءیت می شود که به این ویژگی پاپیون می گویند. |
Brilliant Cut |
تراش برلیان |
معمول ترین نوع تراش گرد که دارای 57 یا 58 فست می باشد. |
Bruise |
------- |
نوعی ناخالصی سطحی که طرحی ریشه مانند دارد. |
C |
|
|
Carat |
قیراط |
هر قیراط برابر با 200 میلی گرم یا 100 سوت و واحد استاندارد وزن الماس و اغلب سنگ های گران بهای دیگر است. |
Carat Spread |
|
به تفاوت وزن میان سنگی با تراش ایده آل و سنگ دیگری با تراش نامتناسب و ابعاد خارجی مشابه که قطر کمربند یکسان دارند، گفته می شود. برخی اوقات از این ترفند به منظور فروش سنگ های دارای ارتفاع کم استفاده می شود. سنگ هایی با این گونه تراش ها، کوتاه و چاق به نظر می رسند که این ویژگی موجب بزرگ تر جلوه نمودن آن ها می شود. در حالی که در مقایسه با تراش های ایده آل وزن کمتری دارند. |
Carbon Spot |
ذرات کربن |
اصطلاحی که برخی اوقات برای توصیف شکل ظاهری ناخالصی موجود در الماس استفاده می شود. |
Cavity |
حفره |
نوعی ناخالصی که از یک حفره بزرگ یا عمیق تشکیل شده است. |
Certificate |
شناسنامه |
سند (مدرک) صادر شده توسط موسسات گوهرشناسی معتبر، به منظور شرح ویژگی های الماس |
Chip |
لب پریدگی |
تکه ی جدا شده ی بسیار کوچک که بر اثر فرسایش، شکستگی یا تراش نامناسب ایجاد می شود. |
Cleavage |
رخ، تورق |
به تمایل مواد معدنی بلورین مانند الماس به شکسته شدن در بیش از یک جهت هنگام وارد شدن ضربه، گفته می شود. رخ یا تورق یکی از دو روشی است که تراش دهندگان الماس برای تراش کریستال الماس خام استفاده می کنند. همچنین اره کردن روش دیگری است که ممکن است مورد استفاده قرار بگیرد. |
Cloud |
ابر |
گروهی از ناخالصی های ریز سفید رنگ که ظاهری شیری رنگ یا حالت ابری به الماس می بخشد. |
Crown |
تاج |
بخشی که در قسمت فوقانی کمربند الماس قرار دارد. |
Crown Angle |
زاویه تاج |
زاویه ای که بر اساس آن فست های بزل با شیب کمربند تلاقی می کنند. همچنین این اتفاق ممکن است در تراش زمردگون، از تلاقی ردیفی از فست های متحد المرکز با کمربند الماس پدید آید. |
Culet |
پخ زیرین |
فستی که در نوک قسمت تحتانی الماس قرار دارد. الماس های فاقد پخ زیرین دارای نوک تیز در قسمت تحتانی می باشند. اما الماس هایی که پخ زیرین بزرگ دارند، دارای نوک مسطح هستند. پخ زیرین م یتواند مانع از لب پر شدن الماس شود. اما در صورتی که اندازه ی آن بزرگ یا متوسط باشد نوعی نقص و اشکال محسوب می شود. هنگامی که به الماس هایی با این ویژگی از بالا نگاه کنیم به نظر می رسد که در قسمت انتهایی دارای سوراخ هستند. |
D |
|
|
Dahila Cut |
تراش دالیا |
نوعی تراش بیضی شکل دارای قسمت های ابتدایی و انتهایی مسطح که در مجموع دارای 51 فست، 37 فست بر روی تاج و 14 فست بر روی پاویلیون می باشد. گابی تولکوفسکی در دهه ی 1990 آن را شرکت دبییرز ابداع کرد. |
Depth |
عمق |
به ارتفاع الماس از صفحه Table تا پخ زیرین عمق گفته می شود. درصد عمق که بر روی شناسنامه نوشته می شود نشانگر نسبت ارتفاع الماس به عرض (پهنا) آن است. الماسی که ارتفاع آنن بسیار کم یا بسیار زیاد باشد نور را به جای نوک فست از کناره ها یا قسمت انتهایی منعکس می کند. |
E |
|
|
Eight Cut |
تراش هشت |
این تراش که تراش ساده نیز نامیده می شود به طور معمول مختص الماس های بسیار کوچک با کمتر از 17 یا 18 فست می باشد. بسیاری از آن ها در کشورهای خاور دور تراش داده می شوند و به منظور کاهش بهای جواهر مورد استفاده قرار می گیرند. |
Emerald Cut |
تراش زمردگون |
الماسی دارای تراش صفحه ای که به طور معمول به شکل مستطیل و دارای گوشه های تراش یافته است. ایده آل ترین نسبت ارتفاع به عرض (پهنا) در تراش زمردگون 1.5 به 1.7 می باشد. |
Eye Clean |
|
الماسی که با چشم غیر مسلح و بدون استفاده از لوپ، فاقد هرگونه ناخالصی قابل روءیت است. |
Extra Facet |
فست اضافی |
فست نادرست، فستی که بدون در نظر گرفتن تقارن و سبک تراش بر روی سنگ ایجاد شده است. |
F |
|
|
Facet |
فست |
به سطح شیبدار و صیقلی الماس گفته می شود. تراش برلیان یا تراش مدور کامل، به طور معمول دارای 58 فست می باشد. |
Faceted Girdle |
کمربند فست دار |
برخی تراش دهندگان الماس به منظور دستیابی به حداکثر انعکاس نور در تراش الماس گرد، کمربند را نیز به 32 فست تراش می دهند. |
Facet junction |
محل تلاقی فست ها |
--------- |
Fancy |
فانتزی |
الماسی که دارای شکلی غیر گرد (پرنس، زمردگون، بیضی شکل و غیره) است یا دارای رنگی جذاب غیر از زرد روشن یا قهوه ای باشد. |
Feather |
پر |
شکاف یا ترک خوردگی بر اثر شکستگی بر اثر شکستگی که اغلب دارای ظاهری پر مانند و سفید است. |
Flow |
نقص |
ناخالصی موجو در الماس |
Finish |
پرداخت |
به یکی از ویژگی های الماس گفته می شود که پس از تراش توسط تراش دهنده به آن بخشیده شده است و تمامی ویژگی های ظاهری الماس را دربرمیگیرد. لازم به ذکر است که ویژگی های مذکور ارتباطی به ماهیت ذاتی و طبیعی الماس خام ندارد. |
Fluorescence |
رنگ تابی |
درخشش آبی رنگ الماس هنگامی که تحت تابش نور فرابنفش قوی قرار میگیرد. |
Fluorescence Ratings |
درجه رنگ تابی |
به درجه بندی رنگ تابی الماس شامل آبی پررنگ، آبی متوسط، اندکی آبی، آبی محو، خفیف و فاقد رنگ آبی گفته می شود. در صورت برخورداری از خاصیت رنگ تابی به رنگ آبی پررنگ، الماس در نور خورشید شیری رنگ به نظر خواهد رسید. |
Fracture |
شکاف |
به ترک موجود بر روی سطح الماس گفته می شود. |
G |
|
|
Girdle |
کمربند الماس |
لبه ی بیرونی یا عریض ترین بخش الماس که چیزی شبیه به کمربند را پیرامون الماس تشکیل می دهد. برخ یتراش دهندگان به منظور دستیابی به حداکثر بازتاب نور، کمربند را نیز به حالت فستدار تراش می دهند. |
Grain |
رگه |
محدوده ی کوچکی از ساختار بلورین متراکم که به طور معمول با پین پوینت ها Pinpoint در ارتباط می باشد. |
Green |
سبز |
رنگ فانتزی طبیعی که بسیار کمیاب و طیف رنگی آن بین لیمویی تا سبز نیره می باشد. الماس هایی که به منظور بهسازی تحت پرتوافکنی قرار گرفته اند نیز ممکن است دارای تغییرات رنگ سبز باشند. |
H |
|
|
Hardness |
سختی |
به مقاومت مواد معدنی در برابر خراشیدگی گفته می شود. میزان سختی بر روی مقیاس موس Mohs بین 0 تا 10 می باشد. |
Hearts Arrow Cut |
تراش قلب و پیکان |
به آن دسته از برلیان های مدور با تراش به طور کامل متقارن و دارای 58 فست گفته می شود که در شرایط خاص نورپردازی، طرحی شبیه به قلب و پیکان های ستاره مانند با طول و عرض یکسان از خود نشان می دهند. |
Heart shape Cut |
تراش قلبی شکل |
نوعی تراش فانتزی به شکل قلب . |
↵
I |
||
Inclusion |
درون گیر |
ناخالصی های درونی الماس که در نوع خود نشانه تولد Birth Mark یک الماس به شمار می آیند. این ناخالصی ها با لوپ هایی که دارای بزرگ نمایی 10X هستند قابل روءیت می باشند و بر روی شفافیت الماستاثیرگذارند. اندازه، رنگ و محل قرار گرفتن ناخالصی هیچ یک از الماس ها شبیه به یکدیگر نمی باشد. |
Internal Graining |
رگه های داخلی |
رشد ساختارهای بلورین نا منظم داخل الماس که ممکن است به رنگ شیری (به شکل خطوط و رگه ها) به حالت بی رنگ، یا دارای ساختاری انعکاسی باشند. |
K |
||
Kimberlite |
کیمبرلیت |
مخلوطی سخت از جنس سنگ های معدنی به شکل لوله مانند که بر اثر سخت شدن مواد مذاب آتشفشانی پدید می آید. کیمبرلیت منبع طبیعی الماس نمی باشد اما همانند بالابر یا آسانسوری عمل می کند که الماس را به سطح زمین هدایت می نماید. نام آن در معدن کیمبرلی در آفریقای جنوبی گرفته شده است، مکانی که این پدیده برای بار اول مشاهده شد. |
Knot |
گره |
ناهنجاری ساختار بلورین که پس از تراش به سطح الماس می رسد. |
L |
||
Laser drill hole |
حفره ی لیزر |
حفره ایی که به وسیله ی اشعه ی لیزر برای از بین بردن یا خارج کردن برخی ناخالصی های قابل روءیت داخل الماس ایجاد شده در سطح، حفره مانند است. در حالی که این حفره در قسمت داخلی به شکل سوزن به نظر می رسد. |
Laser Identification |
تعیین هویت لیزری |
نوشته ای در مقیاس میکروسکوپی که به وسیله ی لیزر بر روی الماس نگاشته می شود. این نوشته را می توان به راحتی با پرداخت از بین برد. |
M |
||
Marquise Cut |
تراش مارکوئیز |
شکل تغییر یافته ی تراش برلیان که شبیه به قایق، بیضی و دارای ابتدا و انتهای نوک تیز می باشد و در گذشته تراش قایقی Navette نیز گفته می شد. |
Melee |
ریز الماس |
الماس هایی با وزن زیر 20 سوت |
Mixed Cut |
تراش آمیخته |
سنگی که تاج یا پاویلیون آن دارای تراش برلیان و دیگر قسمت های آن دارای تراش صفحه ای باشد. |
N |
||
Natural |
طبیعی |
بخشی از الماس خام که روی الماس پس از فرایند تراش باقی می ماند. |
Needle |
سوزن |
ساختار بلورین نازک و طویل که به شکل نخی نازک در الماس به نظر می رسد. |
Nick |
پریدگی |
شکافی در نزدیکی کمربند یا لبه ی فست دار. |
O |
||
Off Make |
فاقد شکل |
الماسی که دارای نسبت های نامتناسب باشد. |
Old European Cut |
تراش کهن اروپایی |
نوعی تراش مدور قدیمی که شباهت زیادی به تراش برلیان مدور دارد اما دارای صفحه ی خیلی کوچک و تاج خیلی سنگین می باشد. |
Oval Cut |
تراش بیضی شکل |
نوعی تراش بیضی شکل که دارای فست می باشد. |
P |
||
Pavillion |
پاویلیــون |
بخش تحتانی الماس که در قسمت زیرین کمربند قرار دارد. |
Pendeloque |
تراش آویز |
شکل تغییر یافته ی تراش برلیان که به حالت گلابی شکل می باشد. |
Pink |
صورتی |
نوعی رنگ قرمزگون فانتزی کمیاب. این امکان وجود دارد که الماس های تحت فرایند بهسازی (نه دسته ی الماس های طبیعی به رنگ صورتی) هم دارای چنین رنگی شوند. |
Pit |
حفره |
حفره ای کوچک که برخی اوقات شبیه به نقطه ای سفید رنگ به نظر می رسد. |
Points |
صدم |
یک پوینت برابر با یک صدم قیراط می باشد. |
Polish Lines |
خطوط پرداخت |
خطوط موازی کوچک که پس از پرداخت بر جای می مانند. شیارهای موازی که با یک فست محدود می شوند. این شیارها بر اثر بی نظمی های بلورین یا شیارهای موازی کوچک پدی آمده در سطوح خراشیده به وجود می آیند. |
Polish Mark |
نشان پرداخت |
در صورتی که بر اثر حرارت بیش از حد (که به آن نشان سوختگی یا فست سوخته گفته می شود) یا پرداخت نامناسب، سطح الماس شبیه به هوای ابری یا شیشه ی بخار گرفته شود در اصطلاح به آن نشان پرداخت گفته می شود. |
Premier |
پریمیر، دگرش |
الماسی که دارای بدنه ی زرد رنگ و رنگ تابی آبی پر رنگ باشد. این گونه الماس ها سفید تر از آنچه هستند که به نظر می رسند اما در زیر نور خورشیدبه حالت روغنی تیره و رنگ تابی اندک به نظر می رسند. ارزش این گونه الماس ها کمتر از الماس های دیگر است. |
Princess Cut |
تراش پرنسس |
جواهری مکعب شکل دارای پایه ی فست دار. این تراش شباهت بسیاری به تراش برلیان دارد با این تفاوت که به شکل مکعب است. |
R |
||
Radiant Cut |
تراش شعاعی |
نوعی تراش فانتزی برلیان که به شکل مربع یا مستطیل با گوشه های بریده شده است. |
Ratio |
نسبت |
مقایسه نسبت طول الماس به عرض آن که تنها به منظور تحلیل نمای کلی تراش های فانتزی مورد استفاده قرار می گیرد و برای الماس های مدور به کار نمی رود. |
River |
ریور، درجه بندی رنگ الماس خالص |
واژه ای غیر مرسوم برای توصیف رنگ الماس، به طور مثال |
Round Cut |
تراش مدور |
معمول ترین نوع تراش که اغلب دارای 58 فست می باشد. اکثر تراش های برلیان به حالت مدور می باشند زیرا بیشترین درخشش را به سنگ می بخشد. |
Rose Cut |
تراش فلامکی |
تراشی که دارای پایه ی مسطح و فست هایی می باشد که به سمت نوک تیز تراش کشیده شده اند. این تراش در جواهرات آنتیک متعلق به قرن هفدهم به چشم می خورد اما چند سالی است که استفاده از آن دو مرتبه مرسوم شده است. |
S |
||
Scratch |
----- |
نوعی نشان شناسایی، خطی به رنگ سفید که ممکن است صاف یا منحنی باشد. |
Simulant |
شبیه |
هرگونه ماده طبیعی یا مصنوعی شبیه به الماس که تحت عنوان الماس طبیعی یا مصنوعی خرید و فروش می شود مانند شیشه، کیوبیک زیرکونیا، مویسانایت، YAG و GGG و غیره |
Single Cut |
تراش ساده |
الماس مدور بسیار کوچک که تنها دارای 16 یا 17 فست می باشد. در حالی که یک الماس با تراش برلیان مدور دارای 57 یا 58 فست است. این گونه الماس ها به طور معمول برای روش نصب سنگ فروشی مورد استفاده قرار می گیرند. |
Spread Cut |
تراش گسترده |
الماسی با صفحه ی بزرگ و تاج کم ارتفاع |
Step Cut |
تراش صفحه ای |
یکی از سه روش آرایش فست ها که دارای سه ردیف فست متحدالمرکز پیرامون صفحه و سه ردیف فست متحدالمرکز پیرامون پخ زیرین می باشد |
Surface Graining |
رگه های سطحی |
بی نظمی های ساختاری سطحی که شبیه به خطوط اتصالات سطح با شیارها و سطوح موج داری به نظر می رسند که اغلب اتصالات فست ها را قطع می کنند. |
Symmetry |
تقارن |
بیانگر تفاوت های جزئی موجود در نسبت های الماس است. شامل: عدم تناسب فست ها یا فست هایی که به طور دقیق به کمربند ختم نمی شوند. |
T |
||
Table |
صفحه |
فست مسطح موجود بر روی قسمت فوقانی الماس که بزرگ ترین فست الماس تراش یافته محسوب می شود. |
Table Percentage |
نسبت صفحه |
عددی که نشان دهنده ی نسبت قطر صفحه به کل الماس است. الماسی با صفحه ی 60 درصد، دارای صفحه ای است که عرض آن 60 درصد از کل الماس را تشکیل می دهد. |
Tone |
رنگ |
رنگ الماس بر روی مقیاس تعیین رنگ از بی رنگ تا سیاه می باشد. |
Top Wesselton |
----- |
به رنگ های F و G اشاره دارد. برخی افراد F را Top Wesselton می نامند. |
Treated Diamond |
الماس بهسازی شده |
بهسازی رنگ های فانتزی: الماس هایی که رنگ بدنه ی آن ها بر اثر پرتوافکنی مصنوعی، برخی اوقات به همراه حرارت های کنترل شده پدید آمده باشد. |
Trilliant Cut |
تراش تریلیانت |
نوعی تراش فانتزی برلیان به شکل مثلث |
Twinning Wisp |
------ |
محدوده ای به حالت هوای ابری یا مه آلود که بر اثر ناهماهنگی ساختار بلورین الماس پدید می آید و به Twinning Planes متصل می باشند. |
V |
||
Van Graff |
ون گرف |
یک شبه الماس از جنس کیوبیک زیرکونیا ی بهسازی شده توسط اکسیدایتریم Yttrium Oxide می باشد. درجه ی سختی آن بر روی مقیاس موس8.7 است |
W |
||
Wesselton |
وسلتون |
در اصل نام معدن الماسی بوده که از آن الماس سفید استخراج می شده است و امروزه واژه ای است که به ندرت برای توصیف رنگ الماس مورد استفاده قرار میگیرد. وسلتون الماس سفید H است. |
↵