کارگردان: محمد کارت
نویسنده: محمد کارت, حسین امیری دوماری, پدرام پورامیری
بازیگرها: جواد عزتی, طناز طباطبایی, امیر آقایی, پانته آ بهرام, علی شادمان, نیره فراهانی, مهدی حسینی نیا, ایمان صفا, مه لقا باقری, نادر شهسواری, آبان عسگری
خلاصهفیلم: در جنوب شهر، شنای پروانه طوفان به پا میکند.
محمد کارت که در عرصه سینمای مستند کارگردانی شناخته شده است و فیلمهایی مثل «آوانتاژ» و «بچهخور» را در کارنامه داشته، اولین فیلم سینمایی خود را با نام شنای پروانه و بازی جواد عزتی، طناز طباطبایی، امیر آقایی در نقش هاشم، پانتهآ بهرام، علی شادمان، نیره فراهانی، مهدی حسینینیا، ایمان صفا، مهلقا باقری، نادر شهسواری و با معرفی آبان عسکری ساخته است.
محمد کارت متولد جنوب شهر شیراز است و این اولین ساختۀ سینمایی اوست که در بخشهای نگاه نو و سودای سیمرغ حضور دارد. سابقۀ آقای کارت در سینما، در بازیگری و کارگردانی فیلمهای کوتاه و مستند بوده. ایدهها و فیلمنامهها را نیز خودش پرورده است. محمد کارت، در اولین فیلم مستند خودش به نام خونمردگی (۱۳۹۲) به چاقوکشها و داشهای شیراز میپرداخت و با آنها مصاحبه میکرد؛ افرادی از زادگاهش در محلۀ سعدی شیراز.
محمد کارت بعد از فیلم کوتاه «بچه خور» این بار به سراغ تجربه نخستین اثر بلند سینمایی خود آمده؛ فیلمی به نام «شنای پروانه» که در راستا و ادامه طیفی از فیلمهای اجتماعی تولید شده است.
به نقل از ستاد خبری جشنواره فیلم فجر، نشست خبری فیلم «شنای پروانه» به نویسندگی و کارگردانی محمد کارت با حضور کارگردان، حسین دوماری و سامان لطفیان (نویسنده) امیر آقایی، جواد عزتی، پانتهآ بهرام،طناز طباطبایی، علی شادمان، مهلقا باقری، آبان عسگری (بازیگر) ،سعید حسنلو(طراح صحنه)،اسماعیل علیزاده (تدوین)،غزاله معتمد (طراح لباس)، عظیم قراینی (طراح چهره پردازی) و سید رضا صائمی (منتقد ) و با اجرای منصور ضابطیان یکشنبه سیزدهم بهمن ماه در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
در ابتدا رضا صائمی با بیان این مطلب که اعتقاد به نقد صریح فیلم سریعا پس از نمایش فیلم ندارم و فیلم باید هضم شود و معتقدم تنها در این زمان میشود اظهار نظر کرد، گفت: این فیلم تداوم فیلمسازی کارت در ساخت فیلمهای مستند و کوتاهش و تجربه فضای زیستی اوست. موضوع ملتهب اجتماعی نقطه قوتی بود که برای من جذاب بود. آن چیزی که این فیلم را از فیلمهای این چنینی جدا میکند نگاه مستقل فیلمساز به موضوع و شخصیتهایش است.
وی در ادامه گفت: خشونتی که در فیلم میبینیم علیه خشونت است و در انتها مخاطب از چنین شخصیتهایی حس تنفر پیدا میکند.
صائمی ادامه داد:این فیلم محصول زیسته خود کارگردان است. اگر «خون مردگی» را دیده باشید با این فضا آشنا هستید و این تداوم همین مسیر است. وقتی نخستین فیلم فیلمساز وارد بخش سودای سیمرغ میشود تجربه این کارگردان را نشان میدهد و اینکه او بازیگر خوبی هم هست.
در ادامه ضابطیان گفت: کسانی که فیلمهای کوتاه کارت را دیدهاند منتظر تماشای فیلم ملتهب دیگری از او بودند که این انتظار برآورده شد.
محمد کارت در ادامه این نشست و در ابتدای سخنانش از رسول صدرعاملی و محمد رنجکشان تشکر کرد و سپس درباره چگونگی شکلگیری ایده فیلم گفت: پروسه ساخت این فیلم به شدت پیچیده بود و شرایط آن سخت بود. ما هشت ماه منسجم روی فیلمنامه کار کردیم و با شخصیتها زندگی کردیم. ما روایتهای مختلف را تجربه و سکانسها را بازنویسی کردیم. من با این فضا غریبه نیستم و در شهرهای مختلف و جنوب شهر فیلم ساختم و میتوانم بگویم که تجربه سی و اندی سال پشت ساخت این فیلم بود.
در ادامه طناز طباطبایی درباره این که چرا حضور در این نقش کوتاه را قبول کرد، گفت: وقتی فیلمنامه را خواندم فکر کردم چرا این نقش را به من پیشنهاد دادهاند. چند مسئله وجود داشت که من نقش را انتخاب کنم. من حرف فیلم را دوست داشتم و یک فیلم دغدغهمند بود. من تنها این شخصیت فیلم را دوست داشتم و دلم نمیخواست در نقش دیگری حضور داشته باشم. محمد کارت درباره نقش پروانه توضیحاتی به من داد و از من خواهش کرد که ریسک کنم و نتیجه را به آینده بسپاریم. این نقش به اندازه یک نقش بلند برای من کار کرده است.
پانتهآ بهرام هم در پاسخ به این سوال گفت: من با محمد کارت همبازی بودم و میدانستم بازیگری را میشناسد وقتی به من پیشنهاد داد میدانست که من ریسک پذیرم و برای از ته زدن مو مخالفتی نمیکنم.
بهرام با توضیح اینکه این فیلم بر خلاف ظاهر مردانهاش به شدت فمینیستی است و زنهای فیلم قربانی هستند، افزود: نقشی که من در فیلم داشتم از چهره و زنانهگیاش برای اینکه شرایط دیگری برایش تعریف نشده میگذرد. هر چه زن در فیلم میبینیم قربانی شرایطی هستند که ساخته مردهاست.
کارت در ادامه توضیح داد: تک تک آدمهای حاضر در فیلم بهترینشان را رو کردند و این جو باعث شد که الان ببینیم هر کسی قاب خود را شکسته و نقش جدیدی را خلق کرده است و یا تجربه جدیدی را امتحان کرده است. من تنها این تیم را پشتیبانی کردم.
او همچنین جای داوودنژاد را در این نشست خالی کرد و حضورش را برای کار بسیار مثمرثمر دانست.
کارت درباره کند شدن ریتم فیلم در بخشی از روایت گفت: من در سالنهای مختلف که فیلم را دیدم به صورت مخاطبان نگاه کردم و مطمئنم که ریتم نمیافتد و فکر نمیکنم تغییری در فیلم صورت بگیرد.
امیر آقایی هم ضمن تشکر از رسول صدرعاملی درباره پذیرش نقشاش گفت: روزی که محمد کارت به من زنگ زد من خندیدم. چون فکر کنم اساسا تعریفی از من در سینما وجود دارد که فرد شق و رقی هستم. اما من نیاز به تحقیقات میدانی نداشتم. من هم مثل محمد از طبقهای آمدم که نصف دوستانم زیرخاک هستند و برخی دیگر زیر حکم. من تنها خاطراتم را از زیر خاک بیرون آوردم. بعد از خواندن فیلمنامه این حق را به خودم دادم که یکبار در سینما رگ گردنم بیرون بزند.
جواد عزتی هم درباره نقش خودش گفت: خیلی خوش گذشت و این گروه درجه یک بود. تک تک بازیگران در فیلم نقش درستی داشتند و هیچ کدام شو آف و عکس کار نبودند بلکه عاشق سینما بودند و این لذت بخش بود.
او در توضیح این سوال که سینما چه میزان در بیان معضلات حاشیهنشینی و جنوب شهر موفق عمل کرده است گفت: این فیلم درباره جنوب شهر تهران نیست بلکه درباره جنوب کل شهرهاست. درام این فیلم بر اساس انتقام نیست بلکه مسیری است که قهرمان طی میکند. شخصیت انتقام شخصی نمیگیرد بلکه تصمیم هوشمندانهای میگیرد که به نفع جمع است.
کارت درباره حضور متنوع بازیگران در فیلم توضیح داد: در این فیلم حض کارگردانی بردم و سطوح مختلف بازیگری به من اعتماد کردند و در فیلم حاضر شدند. همچنین آدمهایی در فیلم حضور داشتند که تا به حال جلوی دوربین نبودند. تک تک بازیگران سعی کردند به اندازه درام و فیلم حضور داشته باشند.
محمد کارت درباره این که چه دلیلی داشت تا شخصیتهای این چنین در فیلم روایت شوند؟ اظهار داشت: این فیلم درباره همه افراد جامعه است که من عقیده دارم یک لات درون دارند. افرادی که اگر چه قمه در دست ندارند اما وسیلهای به اسم موبایل در دستشان هست که با آن بر سر یکدیگر میکوبند. امروز در هر فضایی همه به دنبال آن هستند که اول باشند. من فکر میکنم این فیلم یک پوسته خشن درباره بخشی از اجتماع داشت اما در زیر پوست همه اجتماع وجود دارد.
🔸کلیشه – خلاقیت / محمدرضا کردلو
🔹جمله ای منسوب به هیچکاک هست با این مضمون که: «اول و آخر فیلمت، کلیشه باشد! وسط فیلم هرکاری دوست داشتی بکن!» اینکه در نوشتههای جشنوارهای درباره فیلمها کلیشه و خلاقیت را در کنار هم قرار دادهایم به این معنا نیست که یکی در مقابل دیگری است. چه بسیار کلیشهها که با هربار تکرارشان، خلاقیتی نمایان میشود. «شنای پروانه» ماجرای یک انتقام به خاطر یک بیآبرویی ناموسی است که شاید کلیشه به نظر برسد، اما فیلم محمد کارت پر از خلاقیت در روایت است. از دوربین ملتهبی که به سیاق دیگر ملودرام های اجتماعی بیخود و بیجهت نمی لرزد تا طراحی کمنظیر از اموری مثل قمهکشی، عرقخوری، قمار و دیگر بازیهای ترسناک ارازل و اوباش. نکته قابل تامل البته اینکه کارت هم مانند مهدویان و … از دنیای مستند به سینمای داستانی آمده و همین وجه واقعیت نمایی است که به او جسارت رفتن سراغ سوژه ارازل و اوباش را داده است، آن هم با دقت و ظرافتی که کمتر در سینمای ایران شاهدش بوده ایم.
🔘 فیلم فارسی فحش نیست! / علی جعفرآبادی
🔸از همان زمانی که محمد کارت با فیلم «بچه خور» در جشنوراه فیلم کوتاه تهران حاضر شد و از مهمترین فیلم آن سالِ سینمای جوان رونمایی کرد، ردپای عشق او به سینما و اینکه جز عطش برای قصه گفتن، بهانهی دیگری مسیرش را به سمت سینما کج نکرده، قابل تشخیص و ردیابی بود. پس از آن هم کنشهای هدفدار و دقیقش، چه زمانی که همهی فیلمسازان کوتاه دست به تحریم جشنواره فجر زدند اما او جایزهاش را گرفت و به سیبل فحاشیها تبدیل شد، و چه زمانی که در همهی یادداشتها و حرفهایش از فیلم سینمایی اولش، از ابتدای تولید تا پیش از نمایش در جشنواره، از علاقهش به سینمای جریان اصلی نوشت و گفت، همه نوید ظهور فیلمسازی را می داد که می خواهد فیلمهایش ویترین خون و جنون سینما باشند و جز این انتظار و ادعای دیگری ندارد و حالا «شنای پروانه» همان چیزی است که کارت برایش دورخیز کرده بود، و چه فضیلتی برای فیلمساز بالاتر از اینکه همان چیزی که وعده داده را ساخته باشد؟
🔹«شنای پروانه» یک ایدهی مشخص قابل درک دارد، قهرمانی میسازد که برای رسیدن به هدفش باید سفری پرتلاطم را تجربه کند و غافلگیریها و پیچهای داستانی به اندازهای در دل فیلمنامه کاشته که در نهایت به خلق قصهای منجر شده که انگیزه و کششی برای تماشای دوباره و چندبارهاش ایجاد میکند. کارت برای «مخاطب» فیلم ساخته و به خوبی میداند که مخاطب سینما به معجونی از هیجان، ریتم، خشونت، طغیان و کشمکش، هر یک با دوزهای مشخصی نیاز دارد و وقتی برای کارگردان چیزی جز پسند مخاطب مهم نیست، سکانس شلیک گلوله به چند فراری در بیابان را به دست یک تکتیرانداز نشسته بر پشت وانت میسازد و جاهطلبیش حد و مرزی ندارد.
🔸علاوه بر این، فیلمنامه هم اگرچه بی نقص و نمونه نیست، اما از پس خلق قهرمانی که در ابتدای فیلم در مقابل سیلیهای ناجوانمردانه هم واکنشی ندارد اما رفتهرفته به یک طغیان و خروش منطقی دست میزند برمیآید و سرنوشت قهرمانش را هم نه خودویرانگری (چنانکه در چنین قصه هایی در سینمای ایران مرسوم است) که تلاش برای تبدیل شدن به یک قهرمان در ابعاد اجتماعی مقدر میکند. و حیف که کارت فیلمش را در همان سکانس رد شدن قهرمانش از زیر ریسههای رنگی و چراغانی کوچه، زمانی که مردم محله از دستگیری «بدمن» قصه شادی میکنند به پایان نرسانده و سکانس کم رمق دیگری را برای پایان فیلم در نظر گرفته است. کارت یک فیلمفارسی دهه نودی ساخته، و البته خودش به عنوان یک عاشق سینما می داند که فیلمفارسی ابداً یک فحش نیست!
💢 رستگاری میان اراذل / امیر ابیلی
🔸«سینمای اجتماعی» ایران، آنچنان که کلیشه مرسوم یک دهه اخیر سینمای ایران است. سینمایی است جبرگرا و تقویتکننده مفهوم جبر اجتماعی. شخصیتهای سینمای اجتماعی ایران بیچارگانیند که چارهای جز دست و پا زدن در منجلاب محتومشان ندارند. آنها فاعلیتی از خود ندارند. نمیتوانند تغییری در خود و زندگیشان ایجاد کنند. آنها و ما/مخاطب فقط ناظر زندگی سگی آنهاییم و روشنفکران اسم این تصویرروزنامهای را هم گذاشتهاند «نقد اجتماعی». در این میان چند استثناء مانند آثار وحید جلیلوند هم که سعی در خلق قهرمان در این فضا داشتند، اولا مخاطبپسند نبودند و دیگر اینکه قهرمانشان نهایتا یک خیّر بود و نه یک قهرمان که بتواند شرایط را تغییر دهد.
این اگر وضعیت جریان اصلی سینمای اجتماعی ایران باشد، «شنای پروانه» محمد کارت برخلاف ظاهرش، علیه تمام این جریان است. «شنای پروانه» فیلمی است علیه جبرگرایی، علیه بنبستنمایی، علیه یاس و علیه مفهوم جبر اجتماعی و جغرافیایی. مضمون فیلم جملهایست که قهرمان آن در پایانبندی میگوید «هرکسی مسئول سرنوشت خودشه» و چقدر درست و هوشیارانه که داستان در میان لاتها و در جنوب شهر میگذرد. در دل خلاف و خون. محمد کارت به گواه مستندهایش، متخصص به تصویرکشیدن آن بافت طبقاتی و اجتماعی است، پس درست بود که فیلم اولش هم در آن بافت بگذرد، اما هوش بالای او در انتخاب مضمونی است که در آن محیط معنای بسیاری کاملتری دارد، اما محدود به آن نیست و مضمونی جهانشمول است؛ اینکه شما حتی در آن محیط، که بدتر از آن شاید پیدا نشود، باز میتوانی قهرمان خودت باشی و درست زندگی کنی.
فیلم شنای پروانه جز در مضمون، حتی در داستانگویی نیز علیه سینمای اجتماعی ایران است. فیلم از پلان اول در دل ماجرا آغاز میشود. هیچ لحظهای را حرام کش دادن بیدلیل فیلم نمیکند. داستان با ریتم بسیار تند و جذاب روایت میشود و رودستها و غافلگیریهای در کار وجود دارد و چقدر خوب که حتی در داستاگویی هم ضدکلیشه است. مهمترینش نفی کلیشهی مرام و معرفت اراذل جنوبشهری.
این سینمای واقعی است. سینمایی تماشاگرپسند در عین حال با استانداردهای فنی بالا. شاید عدهای به فیلم انگ فیلمفارسی بودن بزنند. آنها سینما نمیفهمند و سینما برایشان مدیوم سخنرانی و خطابه است. «شنای پروانه» بیش از همه در میان آثار سالهای اخیر شاید یادآور «لاتاری» و اساسا سینمای مهدویان باشد. چه در خط اصلی داستان که یک انتقام ناموسی است و چه در نوع دکوپاژ و پلانبندی. این البته احتمالا از ریشه مستند مشترک مهدویان و کارت نشات می گیرد و نکتهی بسیار مثبتی هم هست. حالا ما به جز «موسی»(هادی حجازیفر) لاتاری، یک قهرمان جنوبشهری دوستداشتنی دیگر هم داریم؛ «حجت»(جواد عزتی) شنای پروانه که یک قهرمان بومی آشناست. یک فاعل مقتدر که راه صلاح را از میان قتل و خون و مواد مییابد. کاش سینماگران ایرانی بفهمند که حتی راه انتقاد واقعی از دل خلق «قهرمان» در دل شرایط معیوب میگذرد.
محمد کارت: شنای پروانه، فیلم مردم است
کارگردان فیلم شنای پروانه، فیلم راه یافته به بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر امسال معتقد است فیلمش تلاش کرده بر تماشاگر تاثیر بگذارد و منفک از او نباشد.
محمد کارت درباره موضوع فیلمش گفت:«شنای پروانه» فیلمی است که در طبقه جنوب شهر روایت می شود. در مستندهای قبلی مدل این قشر برایم جذاب بوده و این بار هم همین کار را کردم و سعی کردم نگاه توریستی به این قشر نداشته باشم.
وی ادامه داد: این فیلم تلاش کرده معضلاتی را آسیب شناسی کند و بر تماشاگرش تاثیر بگذارد . درست برخلاف فیلم هایی که تنها میخواهند در این فضا کشف و شهود کنند و منظر اصلی فیلمساز را به نمایش نمیگذارند. «شنای پروانه» میخواهد آسیب شناسی کند و موضع و نگاهش به سمت مردم است.
به گفته کارت، این فیلم قهرمانی را در دل خود می پروراند که از دل مردم است و افشار مختلف می توانند با آن همذات پنداری کنند.
وی در همین باره تاکید کرد: در فیلمسازی همیشه تلاش میکنم که فیلم خنثی نباشد و خون داشته باشد و معتقدم این گرمای فیلم است که ارتباط بین مخاطب و سوژه را ایجاد می کند. در این فیلم، قصهای را روایت کردیم که تماشاگر دوست داشته باشد و مسایلی را به نمایش گذاشتهایم که برایش غریبه نیست اما از نظر سینمایی و مستندنگار هم میتوان به آن نگاه کرد.
کارگردان «شنای پروانه» تصریح کرد: تنها چیزی که در فیلم برایمان اهمیت داشت این بود که این فیلم منفک از تماشاگر نباشد و تنها ذهن فیلمساز را روایت نکند. در فیلمهایم تلاش کردهام که با توده مردم و اکثریت ارتباط برقرار کنم و امیدوارم این اتفاق برای تماشاگر «شنای پروانه» نیز بیفتد. یعنی از تماشاگر تخصصی سینما تا طرفداران سرگرمی بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.من دوست دارم فیلمساز اکثریت باشم نه اقلیت.
کارت درباره جشنواره فیلم فجر نیز گفت: جشنواره فیلم فجر فارغ از اسم و رسمش، ویترین تولیدات سالانه سینما است. پس کسی که سینما برایش اهمیت دارد به دلیل گستردگی مخاطبان و اهمیتش در تولیدات سالانه هیچ ویترینی جذابتر از این جشنواره نیست.
وی ادامه داد: به نظرم اگر به سینما نگاه سیاسی وجود داشته باشد، حق مطلب جشنواره ادا نمی شود . برای جلوگیری از تک صدایی شدن سینما باید نگاههای مختلف در جشنواره حضور داشته باشند و معبرشان هم همین جشنواره است که در طول سالیان گذشته هم تاثیر غیر قابل انکار آن بر همه مشخص است . به عنوان جوانی که سالها تلاش کرده فیلم معمولی نسازد و با افراد مختلف ارتباط برقرار کند معتقدم جشنواره فجر همان معبری است که می توان حرف مردم را به گوش مسئولان رساند و اگر اعتراضی هم وجود دارد باید از سمت سینما و در بطن سینما باشد.
کارت در پایان تصریح کرد: «شنای پروانه» با همه نقاط ضعف و قوتش مفتخر است که فیلم مردم است چون فیلمسازش معتقد است سینما بدون مردم به کار نمیآید. تاثیر فرهنگ و هنر روی جامعه در جهت اصلاح، از تاثیر حرف و موضع گیری که اثری کوتاه مدت دارد، بسیار بیشتر است.
نظر کوتاه منتقدان فیلم شنای پروانه
سید آریا قریشی درباره شنای پروانه گفته است: با اجرایی سخت و فیلمنامه ای قهرمان پرورانه که منطبق بر اصول کلّی کلاسیک نوشته شده، شنای پروانه نشان می دهد که کارت تمایلی به پیمودن ساده ترین مسیرهای ممکن ندارد. شنای پروانه قهرمان می سازد اما روند قهرمان سازی لزوما روندی مطابق انتظار ما ندارد و به پایانی غیرمنتظره نیز ختم می شود. کارت یکی از امیدهای سینمای ایران است. فیلم از نظر بصری و اجرایی یادآور برخی از آثار فیلمسازانی چون هومن سیدی به نظر می رسد و رسیدن به بیان تصویری مستقل تر می تواند منجر به ساخت فیلم هایی حتی برانگیزاننده تر از شنای پروانه از سوی کارت شود.
امیررضا تجویدی گفته است: اثری غافلگیرکننده از محمد کارت که اینجا توانسته مشکل فضاسازی صرف در فیلمهای کوتاهش را با سناریویی قابل قبول و استاندارد مرتفع کند. موقعیت اولیه بسیار ملتهب فیلم، حول یک آسیب اجتماعی مهم شکل میگیرد و حادثه محرک داستان نیز، بسیار سریع و کوبنده بدون اتلاف وقت عواقبی را برای شخصیتها رقم میزند که اهمیت واکنشهای آمیخته با تردید آنان را دوچندان میسازد.
فیلم در طراحی جزئیات انگیزه و کنش شخصیتها موفق است با ادغام کشمکشهای بیرونی در چند عرصه با کشمکشهای درونی شخصیتهای اصلی، پویایی و ریتم مناسبی برای تسلسل رویدادها در پرده نخست در پی گرفته و این ریتم، تا رقم خوردن نقطه عطف اول، فیلم را به اثری شاخص در سینمای اجتماعی چند سال اخیر تبدیل میکند. مشکل فیلم در پرده دوم اینجاست که جستجوی قهرمان برای یافتن حقیقت و مواجههاش با نزدیکان برادر خطاکارش، نمودار درستی ندارد و بخشی از این مواجههها در عوض کارکرد دراماتیک و تبدیل شدن به روابط بین فردی دراماتیک، صرفا حکم بازتاب پرجزئیات مختصات شخصیتی برخی بزهکاران مشغول به آسیبهای زیرزمینی تهران را دارند و با حذف یا لاقل کوتاه کردنشان نیز کلیت داستان آسیبی نخواهد دید.
در نقطه بحران و گرهگشایی اما فیلم جانی دوباره میگیرد و با ایجاد پیچی غافلگیرکننده در باب هویت آنتاگونیست پشت پرده، نوید فرجامی نفسگیر را میدهد. اما در پایان فیلمساز خاطرنشان میکند که در دل این سیاهی و تباهی، مواجهه و درگیری تعیینکننده پایانی نه میان ضد قهرمان و آنتاگونیست ظاهری، که میان او و مورد اعتمادترین فرد زندگیاش است، اعتمادی که در این روزگار دروغ و پلیدی، در ازای تکیهگاه، بلای جان میشود.
شنای پروانه در مجموع راوی هزارتوی توطئه جذابی است در باب ورود قهرمانی از همه جا بی خبر به رینگ بوکسی که تنها راهش برای بیرون آمدن از آن، زدن بر زیر میز بازی باطلی است که ترجیح میدهد دیگر مهره خاموشی بر صفحه آن نباشد.
حمیدرضا حاج حسینی گفته است: شایعاتی که درباره موضوع فیلم مطرح شده بود این فرضیه را قوت میداد که شنای پروانه فیلمی است که قصد دارد از قشر خلافکار و اراذل و اوباش قهرمان بسازد یا کاری کند که تماشاگر با این دسته از آدمها همدلی کند. اما رویکرد فیلم کاملا برعکس است. در واقع با یک تریلر معمایی قابلقبول طرفیم که تلاش کرده داستان بگوید. هر چند در بخشهایی از فیلمنامه ایراداتی وجود دارد و تاثیراتی از فیلمهایی نظیر ابد و یک روز و مغزهای کوچک زنگزده قابلمشاهده است. اما شنای پروانه به عنوان فیلم بلند اول محمد کارت اثری تماشایی است.
کیمیا استون | اخبار صنایع دستی کیمیا استون ؛ اولین کارگاه/فروشگاه صنایع دستی ایران



