هشتم آذر ماه؛روز دیدار شمس و مولانا
۲۶ جمادی الاخر سال ۶۴۲ قمری که در تقویم هجری شمسی همان سال مصادف ۸ اذر ماه سال ۶۲۲است، یادآور دیدار دو دوستی است که حادثه آفرین و سرنوشت ساز بوده اند . دیدار حضرت مولانا و شمس تبریزی . دیداری که در شهر قونیه طوفانی سهمگین و جانسوز برپا کرده است و اثرات این توفان انسان ساز و انسان سوز هنوز که هنوز است باقی است،
چهار حکایت از اولین دیدار شمس و مولانا
حکایت اول :
روزی واعظ شهر سوار بر مرکب از بازار می گذشت و مریدان بسیاری در اطراف او بودند که شمس به او رسید و پرسید: هدف از کسب علم و دانش چیست؟
مولانا گفت : سنت و آداب شریعت!
شمس گفت :علم آن است که تو را به معلوم رساند و به شاهراه حقیقت کشاند.و سپس بیتی از سنایی خواند که مولانا شیفته شمس شد.
حکایت دوم:
شمس در زمان تدریس مولانا به مجلس او وارد شد.در حالی که ظاهری آشفته داشت و به کتابهای مولانا اشاره کرد و پرسید:این چیست؟
مولانا گفت :این را تو ندانی.
ناگاه آتش در کتابها افتاد و شعله گرفت .
مولانا پرسید:این چه باشد؟
شمس گفت : این را هم تو ندانی.
حکایت سوم:
مولانا در کنار حوض آب مدرسه نشسته بود و مشغول ورق زدن کتابهای خود بود .شمس که ظاهر آشفته داشت از مولانا پرسید:این چه روش کتاب خواندن است؟
مولانا پاسخ داد:این را علم قیل و قال گویند .تو را با آن کاری نیست.
شمس کتابها را در آب حوض انداخت .مولانا از روی افسوس و اندوه گفت : این چه دیوانگی بود که تو کردی این کتابها ارزش بسیار دارند و تو همه آنها را خراب کردی!
شمس دست انداخت کتابها را بیرون آورد و مولانا دید که هیچ کتابی خیس نشده است .از آن پس مرید او شد.
حکایت چهارم:
روزی مولانا بر چاپایی راهوار نشسته و گروهی از طالبان علم در رکاب او حرکت می کردند .ناگاه شمس الدین تبریزی پیش او آمدو پرسید:آیا بایزید بزرگتر است یا محمد (ص)؟مولانا گفت :وی را با ابویزید چه نسبت.محمد(ص)خاتم پیامبران است .شمس الدین گفت:پس چرا محمد (ص)می گوید : ما عرفناک حق معرفتک،یعنی خدایا ما تو را بدانگونه که شایسته تواست ،نشناخته ایم .بایزید گفت :سبحانی ما اعظم شانی،یعنی من پاک و ستوده ام و چه مقام و شان والایی دارم.مولانا از هیبت این پرسش بیفتاد و از هوش رفت و چون به هوش آمد ،دست شمس الدین بگرفت و همچنان پیاده به مدرسه خود آورد و او را به حجره خویش برد و در آنجا با چهل روز با او خلوت کرد.
کیمیا استون | اخبار صنایع دستی کیمیا استون ؛ اولین کارگاه/فروشگاه صنایع دستی ایران